سعید فلاح فر هنرمند نقاش و پژوهشگر معماری در گفتگو با خبرنگار مهر درباره معماری ایرانی - اسلامی و درکی که از این دو واژه وجود دارد، گفت: براي آن كه بتوانيم از معماري درك نزديك به واقعيت داشته باشيم، پيش از هر چيزي نياز داريم كه به اين پديده در بسترهاي اجتماعي، علمي و فني، اوضاع فرهنگي، اقتصادي، سياسي، اقليم و... و به ويژه در طول مسير متصل تطورات آن نگاه كنيم. معماري رويدادي خلق الساعه نيست و بي تاريخ و بي گذشته، معناي درستي ندارد.
وی افزود: معماري ايراني با اين تعبير، برايند همه اين شرايط در طول تاريخ است، مجموعه اي از داشته ها و دست يافته هاي ايراني و تجارب مستمر در آزمون و خطاهاي فني و هنري و اجتماعي براي رسيدن به مناسب ترين هاست. در نتيجه هر آنچه در وقايع تاريخي مؤثر بوده اند بر معماري ايراني هم تاثير گذاشته اند.
کتیبه های قرآنی، بقاع، مساجد و... نمودهای مذهبی اسلام در معماری ایرانی است
فلاح فر با اشاره به تأثیرگذاری معماری در فراسوی مرزها و به ویژه تأثیرگذاری اسلام بر معماری اضافه کرد: معماري گاهي از سرزمين ها و خطوط سياسي فراتر رفته و گاه از آن سوي مرزها استفاده كرده، بر روابط شهري تاثير گذاشته و از عقاید و مسلك ها و باورها تاثير گرفته، زيبایي خلق كرده و به بسياري از آنچه پديده هاي زيبایي شناختي بوده، تمايل نشان داده است.
وی ادامه داد: اسلام نيز از اين قاعده مستثني نيست. آداب و احكام اسلامي، شيوه هاي حكومت اسلامي، روابط اجزاء جامعه اسلامي، تغييرات اقتصادي دوران اسلامي و...، همانطور كه زندگي اجتماعي را تغيير داد، معماري را هم دچار تغييراتي كرد. با اين تعبير مي توان به تركيب «معماري ايراني ـ اسلامي» اعتناء كرد. رواج گونه هاي معماري مذهبي، مثل بقاع، مساجد و...، تزئينات و كتيبه هاي قرآني، حذف نقش ها و تنديس ها، سادگي شيوه معماري در آغاز ورود اسلام به ايران و... از جمله اين نمودهاي مذهبي اسلام در معماري ايراني است.
این پژوهشگر تصریح کرد: اگر تصور كنيم كه معماري ايراني ـ اسلامي گونه اي از معماري است كه بر اساس تلفيق مباني و فرضيه هاي معماري ايران و اسلام به وجود آمده و به مسير خود ادامه داده، گمان دور از باوري است. اسلام از سرزميني كه ميراث هنري و معماري قابل توجهي داشته باشد، برنيامده است. در بدو ظهور، اصول مدوني در اين حوزه ندارد و حتي ساخت و سازهاي معماري را نوعي وابستگي دنيوي و مغاير ارزش هاي الهي مي داند. از طرفي مفاهيم مطلقي مثل معماري ايراني ـ ارمني، معماري ايراني ـ يهودي و حتي معماري ـ ايراني ـ زرتشتي و... يا معماري ايراني ـ ضد اسلامي، جايگاه علمي و تاريخي ندارند تا بتوان در مقابل آن به تعريفي قطعي از معماري ايراني ـ اسلامي پرداخت.
تأثیر و تأثر معماری از کیفیات زندگی انسان
فلاح فر درباره اینکه آیا معماری ایران، با توجه به محدودیت ها و مشکلاتی که دارد قابلیت ایرانی و اسلامی شدن را دارد؟ پاسخ داد: از آنجا كه معماري در نهايت، بروز و نمود همان جامعه ای است كه در آن شكل گرفته، اگر منظورتان از اسلامي شدن و ايراني شدن به معني برخورداري از ارزش هاي اخلاقي و اجتماعي ايراني و اسلامي است، اين مهم اتفاق نمي افتد مگر آن كه محيط اجتماعي حاوي و خواستار اين ارزش ها باشد.
وی اشاره کرد: از جامعه اي دور از ارزش ها نمي توان انتظار آثار معماري ارزشمند داشت. شهري با ضدارزش هاي رايج، نمي تواند زهدان زيبارويان خوشخو باشد. معماري ما همان قدر نزديك و منتسب به ايرانيت و اسلاميت است كه جامعه است. معماري آينه اي است از زيبایي و زشتي و آينه شكستن خطاست. معماري مي تواند كيفيات زندگي ما را تغيير دهد. اما پيش از آن از كيفيات زندگي ما تاثير مي گيرد.
این هنرمند نقاش درباره وجود تعارض میان معماری ایرانی و اسلامی با پیشرفت های روزافزون هنر معماری دنیا توضیح داد: هنر و معماري اين ظرفيت را دارد تا در شرايط سالم، به تدريج داشته هاي خود را بنا به نياز و وضعيت موجود پالايش و يا هماهنگ كند. از اين جهت هيچ حسني در هنر و معماري ذاتاً مغاير هيچ حسن ديگري نيست. مشروط بر آن كه به جاي جهش هاي چشم بسته و گسست هاي بزرگ معماري، به مسير متداوم و متعالي معماري معتقد و متعهد باشيم. همچنين بايد تعريفي درست از معناي پيشرفت معماري جهاني داشته باشيم. نه آنچه امروزه مرسوم است که كپي برداري هاي ظاهري، جاي درك مفاهيم پيشرفته معماري را گرفته است. نه اين چنين كه؛ صنف عجولي، چرا و چگونه ها را فراموش كرده و به توليدات نهايي آن بسنده مي كنند.
بناهای دور از هویت و شأن انسانی، معماری نیستند
فلاح فر درباره این موضوع که در معماری قدیم ایران، ساختمان ها بر اساس نیاز مردم آن زمان و بر اساس شرایط اقلیمی و جغرافیایی هر منطقه ساخته می شد، آیا این نکته در معماری امروز ایران دیده می شود و آیا این قابلیت وجود دارد که به این نکته توجه شود، پاسخ داد: بايد ساختمان سازي را از معماري جدا كرد. آنچه بدون توجه به نيازهاي اقليمي، فرهنگي، جغرافيايي، زيبایي، توازن، تناسب و... و دور از هويت و شأن انساني ساخته مي شود، اصلاً معماري نيست. همانطور كه زنده بودن، هم سطح زندگي نيست. معماري ناگزير به برآورده كردن اين نيازها و تبعيت از آن است. اين وظيفه معمار و معماري است.
معماری باید در ادامه معماری گذشته و متناسب با امروز باشد
این پژوهشگر هنری در پاسخ به این پرسش که آیا می توان هنر مدرن و معماری روز دنیا را به کار بگیریم و نشانه هایی از معماری اسلامی و ایرانی مثل رنگ فیروزه ای، طاق و یا بادگیر را به معماری مدرن و روز اضافه کنیم و به آن معماری ایرانی و اسلامی اطلاق کنیم؟ چنین گفت: حتماً نه. معماري ايراني و يا به تعبير شما معماري ايراني ـ اسلامي، گنبد و طاق و كاشي و مناره و... نيست. اعتبار اين معماري به تكرار اين مصداق ها نيست. اين اجزاء، هر يك بنا به شرايط و اقتضاي روزگار و اهداف معمار، در جهت تحقق مفاهيم معماري، خلق و ابداع شده اند. آنچه مهم است تداوم و تكامل مجموع مفاهيم ارزشمند معماري است كه ممكن است با هر ترفند و مصالح و اندام و عنصر ديگري به نمايش گذاشته شود.
این پژوهشگر عنوان کرد: روزگاري محدوديت باربري آجر، معماران را به ابداعي شگفت و زيبا به نام گنبد و طاق و گوشواره و... رساند. آيا بتن و اسكلت فلزي اين قدرت را ندارد تا راهي تازه براي بيان مفاهيم معماري پيدا كند!؟ آيا فرم به پايان رسيده، يا زيبایي و انديشه!؟ مگر نه آن كه گنبد و ايوان و... روزگاري اختراع شده اند!؟ آيا دروازه اختراعات براي هميشه بسته شده است!؟ بادگير يعني بهترين استفاده از نيرو و توان طبيعت. آيا استفاده از انرژي خورشيدي در معماري معاصر، معناي ديگري است!؟ اگر معماري معاصر بخواهد دور از مفاهيم انساني معماري تاريخي ايران، تنها با اتكاء به اين نوع وصله ها و سرقت ها و يا تكرار بي دليل ظواهر، داعيه هويت داشته باشد، راه را به خطا خواهد رفت. همچنان كه تاريخ پويا و خلاقانه معماري ايراني همواره از آن پرهيز كرده است. تكرار و تاكيد به مسير متداوم معماري نيز براي همين است. معماري بايد در ادامه معماري گذشته و متناسب با روز و روزگار باشد. هنر روزآمد دنيا هم ـ بعد از دوره عبور از هيجانات اوليه مدرنيزه ـ اين شيوه خام دستانه و اغلب مضحك را نمي پسندد.
او در ادامه سخنان خود درباره ذکر بهترین نمونه های معماری ایرانی و اسلامی در کشور ما بیان کرد: بزرگترين گروه اين مجموعه قابل ستايش، آنچه از معماري است كه در زندگي روزمره مردم خوش ذوق و توانمند توليد شده و ممكن است در طول زمان دستخوش فرسودگي و نابودي قرار گرفته باشد. دسته دوم آن بناهايي است كه به دليل اهميت اجتماعي و ابعاد و ساختار و... تا امروز باقي مانده است. براي نمونه مي توان به مجموعه خانه هاي تاريخي ايراني، مساجد تاريخي، قلاع، كاخ ها و ارگ ها، شهرها، بناهاي يادبود، بناهاي عام المنفعه و ... متعددي اشاره كرد كه ذكر فهرست و نام ها از حوصله اين مختصر خارج است.
تئوری معماری برای انسان جایش را به انسان برای معماری داده است
این کارشناس هنرهای تجسمی درباره قانون زرشک در معماری ایرانی - اسلامی و این که چند درصد از ساخت و سازهای بزرگ ایران با توجه به این قانون طراحی و ساخته می شود، یادآور شد: اين تعبير عاريه گاهي به تناسب و سير شكل گيري و تكامل معماري به نفع خواسته ها و نيازهاي انساني در همه اجزا و اركان معماري اشاره مي كند. مثلاً در الگوي معماري خانه هاي ايراني، به عنوان واحد اوليه معماري، آنچه پيش از هر موضوعي جلب توجه مي كند، طراحي آن بر اساس اصالت تأمين نيازهاي همه جانبه خانواده و افراد خانواده است. نوعي تبعيت تكاملي، ارگانيك و منعطف از بايدها و نيازمندي هاي انساني. معمار و معماري تلاش مي كند با برخوردي صادقانه و واقعي به درك نيازهاي كاربر و برآورده كردن اين خواسته ها و نيازها بپردازد. حالا اين برنامه طبيعي را مقايسه كنيد با انتخاب خانه هاي امروزي؛ اشخاص يا ارگان هاي توليدي و ساختماني، بر اساس توان و محاسبات سود و زيان مالي، انبوهي از واحدهاي مسكوني را در بخش هاي مختلف شهر توليد مي كنند تا از طرف خانواده ها خريداري شود. به طور خلاصه اين خانواده است كه خود را با شرايط خانه هماهنگ مي كند. به عكس گذشته كه خانه براي خانواده طراحي و ساخته مي شد. تئوري معماري براي انسان، حالا جايش را داده به انسان براي معماري.
معماری ایران وامدار مجموعه معماری جهانی است
این استاد دانشگاه در خاتمه درباره تأثیر معماری ایرانی و اسلامی بر معماری دیگر کشورهای دنیا و تأثیر معماری غربی بر معماری امروز ایران گفت: بي ترديد معماري در كنار موسيقي، هنر و ادبيات، پوشش، لباس و... مهمترين نمود فرهنگي اقوام است. فرهنگ بدون مراودات فرهنگي، دچار ركود و رخوت و خمودگي مي شود. در معماري فاخر دنيا نشانه ها و نمونه هاي فراواني از ابداعات و يافته هاي معماري ايران را مي توان سراغ گرفت؛ از مصالح و ابزار تا فرم ها و سازه هايي مثل گنبد. از زيبایي تا جايگاه انسان مدار معماري. به همين تناسب معماري ايراني از ورود هنرمندان در دوره معماري هخامنشي تا مروادات هنري منجر به زيبایي شناختي هاي تازه و فناوري هاي معاصر وامدار مجموعه معماري جهاني است. اگر تجارب معماري ايران را قابل اعتنا بدانيم، اين مهم خود گواه مراودات و پويايي آن در دامن فرهنگ ايران و جهان خواهد بود.